برومبرژه و راند اول آساتوریان؟!

تبلیغات در سایت ما

وزمتر نو

دسته بندی ها
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
پشتيباني آنلاين
پشتيباني آنلاين
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 2
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 65
  • بازدید دیروز : 0
  • ورودی امروز گوگل : 7
  • ورودی گوگل دیروز : 0
  • آي پي امروز : 22
  • آي پي ديروز : 0
  • بازدید هفته : 65
  • بازدید ماه : 90
  • بازدید سال : 144
  • بازدید کلی : 21476
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 18.219.93.1
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • درباره ما
    وزمتر نو
    به وبلاگ من خوش آمدید
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی

    آمار وب سایت:
     

    بازدید امروز : 65
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 65
    بازدید ماه : 90
    بازدید کل : 21476
    تعداد مطالب : 17
    تعداد نظرات : 2
    تعداد آنلاین : 1


    برومبرژه و راند اول آساتوریان؟!

    برومبرژه و راند اول آساتوریان؟!

    در طول اعصار ایران پروسه خوبی برای جهانگردان ، پژوهشگران ، توریست ها و... بوده است و هر یک در منظری خاص و در قالب های گوناگون به آن نگریسته و برداشت هایشان را به ارمغان برده اند .حال برای کشوری چون ایران مفید بوده یانه در این مبحث قابل تحلیل نیست بلکه آنچه که در این سطور به آن پرداخته می شود ناگفته هایی در رابطه با پژوهشگران این یکی دو دهه گذشته  بوده است که بجای سیاحت و پژوهش به سیاست آغشته شده اند و قالب پژوهش شان استرلیزه یی از سیاست و پژوهش می باشد و حتا کار بدانجا رسیده است ، دانشجویان خارجی که می خواستند پایان نامه بنویسند یا به صورت خودجوش و یا دیگرجوش به گیلان آمده و کلاس هایی نیز برای آنها گذاشته که خودجای تحلیل موشکافانه تر دارد .

    اما وِرژِن جدیدی از این سیاست بازی هاي از نوع فولکلورِ پژوهش مآبانه که در جهان معاصر کم نظیر است ! و برای نسل چهارم دارد رقم می خورد و بخشی از آن به نسل سوم نیز تعلق خاطری دارد و این ورژن از پرسینگ برومبرژه شروع و تا اکنون به قطب نمای آساتوریان دارد وصل و ختم می شود .

     در چند سال گذشته فرانسویان یکی از موشک های متفکر به اصطلاح اقوام شناس شان را بر مدار گیلان کار گذاشته بودند تا هر از گاه اطلاعاتی را بدست آورند . این سفینه ی زمینی را دو سه سال پیش که بر ورد زبان ها بود  و بعضاً در نشریات خصوصن جراید منطقه به نوعی تزریق شده ، ملاحظه نموده ایم .همان گونه که در بالا اشاره شد از دانشگاه های کشورهای اروپایی نیز دانشجویان شان هم که در حال تاتی تاتی بودند ، دوره کارآموزی شان را در گیلان گذرانده و متاسفانه اظهار نظرهای کلان هم نموده و اگر یکی دو دهه از عمرشان هم بگذرد آنها را به عنوان تاریخ شناس، باستان شناس، مردم شناس و هرواژه ی دیگرکه شناس یا ناشناس بتواند پسوندشان شود لقب می گیرند و به مامعرفی می نمایند! .

    اگر خاطرمان مانده باشد برومبرژه همان شخصی است که بر روی آن اشباح گونه مانور داده شد ، حتا آن پیر مرد و پیرزن های روستایی نیز با او آشنا شده بودند با آنها کوکو سبزی تناول می نمود ، یکی برایش «بوئه گوروه ـ جوراب پشمی» می بافت دیگری برایش«خندیل ـ تمشک» می چید و یکی دیگر ازسر شیطنت به او دشنام می آموخت و آن طفلکی به خیالش این واژه هایی که آموخته کاربرد مفیدی دارند و آنها را در جای دیگری بکار می برد و کتک مفصلی هم نوش جان می کرد و آن کتک هایی را که هفته قبل خورده بود (نقل به مضمون ) با تکه یی از «سوره کولی ـ ماهی شور) و باقلا قاتق علاج می نمود ، بی آنکه روحیه اش را از دست بدهد ـ آنچه را که از قبل به او آموخته بودند همانگونه که یک قرن پیش نیز به رابینو آموخته بودند که در تالش سه آفت(...) وجود دارد و از این دست مایه های عوامانه در طول این سال ها به خود دیده ایم . بلاخره از موزه میراث فرهنگی گرفته تا محفل های(!) آنچنانی که بماند و چون خیلی ها در منطقه آرزوی یک عکس گرفتن با این شخص را داشتندو افتخاری هم برای خودشان محسوب می کردند که اگر در نوشته شان شخصی چون برومبرژه الصاق شده باشد  ارزش نوشتارشان دو چندان خواهد بودد!!! غافل از این که ، چنین اشخاصی نه اینکه برای اقوام دل نمی سوزاند بلکه اقوام برای شان پلی است تا این به اصطلاح پژوهشگران بر روی مدار داشته هایشان  جولان دهند و در ایجاد گُسل بین اقوام ـ تا جایی که حتا پژوهشگران گیلان در همان محفل ها بارها از همین اشخاص خرده گرفته اند.

     از همین نوع نوشتار به اصطلاح دلسوزانه ي این گونه سیاحان پژوهشگرنما براي گیلک و تالش باید در آینده شاهد ریزش دیوار اعتماد بین این دوقوم باشیم .  امروز از برومبرژه آنچه باقی مانده واژه هایی ست که جوانان مبتدی نیز می توانند از پس آن برآیند.

    درهمان بُرهه زمانی با توجه به شناخت نامه ي جناب برومبرژه قبلن از پژوهشگران گیلانی به نوعی سؤال شده بود که چرا برومبرژه مدتی است از «فسنجان» گیلکان دل کنده وبه «مرجوئه قلیه»ی تالشان دل بسته است ؟ و با بهره گرفتن از آنها و ابزار قرار دادنشان در تدارک سیاستی از پیش تعیین شده که در مصاحبه ی این شخص با جراید منطقه مبنی بر اینکه «تالش در حال پرس شدن است!» ودچار سوء هاضمه شده بود و سرانجام در یکی از همایش های پایتخت با اعتراض شدید یکی از پژوهشگران گیلانی نسخه ی برومبرژه برای همیشه بسته شد تا به پی کار خود در فرانسه برود.اگرچه نیمچه سکته یی نیز به دلیل رفتنش بنجاق نمودند اما او براي هميشه ايران را ترك نمود.

    این یک روی سکه پژوهش و سیاستِ خارجی هایی ست که در ایران رقم خورده و می خورد و آن یک فرانسوی  می رود و این یک ارمنستانی می آید ، وامروز بجای برومبرژه شخصی تازه نفس چون آساتوریان در جناح دیگری جاپای او را نشانه رفته و در قالب های متفاوت تر از او ، از قبیل برگزاری همایش های پیش ساخته در کشوری که هیچ سنخیتی با تالش و گیلک نداشته و ندارد ( تا جایی که در گیلان و تالش کسی برای چنین همایش هایی دل نمی سوزاند ، و این چنین هزینه های هنگفت را متقبل نمی شوند که در اسراف از این ولخرجی هاي جناب آساتوریان  طرف نوه و نبیره اش را نیز با خود می برد!و لااقل آلبوم عکسی از ایروان با خود داشته باشند تا در آینده بگوید: آقا من گیلک برای تالش در کشوری دیگر ...) ،دعوت های گوناگون از طیف های مشخص و تعریف شده در گیلان ، رسوخ نمودن در دانشگاه ها ، انتشارات و برگزیده شدن مؤلف کتاب در باره ی تالش ، عکس یادگاری گرفتن ، بطورکلی با همان شیوه ی نخ نما شده ی برومبرژه یی و... به درون گیلان خزیده ، بی آنکه پژوهشگران گیلان از چند و چون این بازی های سیاسی ، مبنی بر اینکه پشت آساتوریان چه کسی به عنوان اهرم فشارایستاده و پشت این اهرم ایستادگان چه کشوری چون بتون آرمه قد کشیده واین همه اهداف و هزینه ها چگونه برنامه ریزی شده ، با خبر باشند در نگاه و عملکرد هیپنوتیزم گونه آساتوریان استحاله ـ و دست شان به آسانی نیز روشده است .حال بماند کتاب آساتوریان در تهران چگونه جایزه ویژه گرفته که خود سوژه ی مقاله یی شده است و انشاا... در جراید معتبر به آن خواهیم پرداخت!

    شگفتی های این چنینی در گیلان تازه گی هم ندارد چرا که هنوز پشت پرده ی خیلی از پژوهشگران گیلانی افشا نشده است که چگونه قطب نمای آساتوریان در گرای صدو هشتاد درجه یی زوم می شود به آنها ، منطقه ـ و شکار کارشناسان  پژوهشگران را در دستور کار خویش قرار داده تا بطور پلکانی به هدف نزدیک تر شوند.

    در پرده ی دیگر از این چاله میدانی های آساتوریان برگه ی تسلیتی است که برای یکی از شاعران محلی اینسو با دستاویز قرار دادن یک دستون که واژه تابو گونه ی «تالشستون» در آن پا جوش زده است که این واژه دو سه دهه ي پیش غُرس شده و ماجرای مفصلی نیز دارد و امروز دوباره بر روی آن توسط آساتوریان مانور داده می شود و با تشییع یک تسلیت تا به اینسویي ها واکسن یادآوری زده باشد که این واژه ی مونتاژ شده را به دست فراموشی نسپارند!

    ایکاش اصل دستون متعلق به همین شاعر متوفي بود نه دیگری و آنهم حتا در وزن و مفهوم دچارنواقص است و از همه مهمتر در گویش ـ در شگفتیم چگونه به فکر آساتوریان خطور نموده که این چنین هدف دار واژه ها چينش می شود که این از عجایب خلقت بازی هایی ست که در روند رو به جلو هم عوامانه به نظر می رسد و بعید می نماید دانشگاهی با پسوند آکادمیک وارد چنین فاز پژوهشی شود . غافل از اینکه در شناخت از زبان و تکلم آن بی بهره اند و اینجاست که مچ دست امثال آساتوریان ها نزد پژوهشگران حرفه یی باز شده واز اصل این چند خط تسلیت ، می توان دریافت که از دانشگاه ایروان و آساتوریان نیست بلکه مستقیمن از مُسکو مونتاژو هدایت شده که قبلن مقاله ی کشور سازی در همايش ايروان به او حواله شده بود!    

    سؤال مبهمی هنوز باقی ست که قطب نمای آساتوریان ساخت کدام آکادمی می باشد؟چه اشخاصی در منطقه برای رصد کردن در دستور کار ایشان قرار دارد؟ آیا از مرکز مدنیت باکو که با چراغ خاموش در حال حركت است یا مُسکو؟ و از همه مهمتر واشنگتن که لابی های سر سختی از طرف ارامنه در این خصوص شده است و خوشبختانه در جراید یومیه از جمله کیهان اخيرن به آن اشاره شده است . با توجه به اینکه «همایش تالش شناسی ایروان» تنها بخش کوچکی از این رصدها را بر ملا ساخته است موضوع اصلی در کجا مد نظر می باشد ؟

    چون امروز در منطقه اطلاع رسانی محدود شده است و دیگر آن بازی های سابق از رونق افتاده و محتاطانه عمل می شود ولی روی هم رفته باز گاف های خوبی در آنجا بروز داده می شود که اشخاصی دارند ترکه به جان گیلک زده تا تالش از نظر آقای آساتوریان پررنگ تر گردد. بی آنکه دریابند دارند چراغ سبز قطب نمای آساتوریان را در تالش بر سر دوراهی ها روشن نگه داشته و هم سیخونکی زده شود به خواب آلودگی آن دسته از هم قطاران متواری آنسوی مرزی های آساتوریان که چرا معرکه را خالی کرده اند !

    حال باید منتظر بود و دید تیغ جراحی آساتوریان چقدر برای تالش در برابر گیلک برش خواهد داشت . آیا در این رقابت ماراتن گونه که مثلن همایش به نام تالش برگزار می شود و دوستان گیلک برای تصاحبات ، دوی صد متر را بر گزیده اند چه چیزی به خورجین سیاستمداران پشت صحنه خفته ریخته می شود؟

    مگر نه اینکه مدیر مجله محلی رشت در رد گم کردن از اصل حقیقت که بخش اندکی از آن در زیرلایه های نوشتارش عریان می گردد از جمله :« حتی در یکی از مقالات به صراحت از انتظار ظهور یک کشور ثالث و احتمالی با موجودیت تالشی در جوار جمهوری آذربایجان ... در کنار ارمنستان آرزو و استقبال شده است » و خوشبختانه در منتقل کردن بخش اندکی از واقعیت را ـ که از مُسکو هدایت می شود و با مقالات کشور ساز ، که آساتوریان ها تنها با برگزاری همایش ها به تئوری آن می پردازندواصل داده ها را آنگونه که دیگران کلیپ ویدئویی می شوند و اين اشخاص در انتخاب شعر نیز از خود اختیاراتی ندارند همانگونه که مدیر مجله محلی رشت قبلن در ویژه شماره 100 خود به واژه ی «تالشستان» پرداخته بود و مُسکو نشینان با چالش گرفتن گیلک شناسانِ از گیلان بی خبر آنچنان دستشان را در پوست گردوگذاشته اند که هر چه زمان بگذرد فاجعه ی این رسوایی بیشتر نمایان می شود!

     


    بخش نظرات این مطلب


    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:







    تبلیغات
    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

      تبادل لینک هوشمند
      برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وزمتر نو و آدرس vezmatarno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






    آخرین نظرات کاربران
    یک تالش - درود داداش.
    کرسی گیلک شناسی تشکیل نشده که فدات شم.

    یه سری به سایت تالشان دکتر عبدلی بزن و خبر تشکیل رادیو تالشستان و کرسی تالش شناسی را ببین. بدردت می خوره داداش.

    - 1392/3/11/vezmatar
    وزمتر عزيز قلبا دوستت داريم - حق را بايد قبول كرد كه مفسر و تحليلگر خوبي هستيد . - 1391/8/10
    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    به وزمتر نو امتیاز دهید